تو کنارم باشی من آنقدر ميخندم که مبادا خنده ی ديگری را ببینی تو کنارم باشی آنقدر به چشمانت خيره ميشوم که مبادا چشمان ديگری نگاهت را از من بدزدد تو کنارم باشی من عميق تر نفس ميکشم که تمام عطرت سهم من باشد تو کنارم باشی حال من خوب است و به همه ی داستانات گوش بدم من میتونم اونقدر به چشمات خیره بمونم که تک تک مژه های مشکی خوشگلتو بشمارم من میتونم اونقدر شبانه روز بهت فکر کنم که به خودم بیام و ببینم اسم تورو نوشتم گوشه دفترم من اینقدر دوستت دارم که اصلا تموم شیرکاکائوهام مال تو طرف خنک بالش مال تو پریز کنار تخت مال تو با ارزش ترین چیزی که دارم قلبم با احساساتشه همین قلبمم واسه تو تو واسم با بقیه فرق دارۍ تنها کسۍ کہ با خیال تو خسته نمیشم، تنها کسی کہ هر روز تو فکر و ذهنِ منہ تو همون هستۍ کہ باعث میشۍ لبخند بزنم تو حالمو خوب میکنۍ و تنها کسۍ هستۍ کہ از دست دادنش میترسم دوست دارم تنها دلیل زندگیمی نداشتنت بهتــرین بهانه است برای اشک ریختن ولــی کاش بودی تا اشک هایم از شوق دیدارت سرازیر میشـــد باید چیزی باشد پابند ات کند که در گوشت بخواند بیا آدم 14 سال هم با دیوار هم حرف بزند پنجره وار دوستش خواهد داشت و من هنوز در گیرودارِ نبودنت دوست داشتنت را از یاد نبردهام
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|