اگر ماه عطری داشت ،
قطعا بوی تو را می داد ،
اگر شب رنگی بود ،
حتما به سلیقه تو لباس می پوشید ،
اگر چشمکِ ستاره ها صدا داشت،
شک ندارم تو جایشان حرف می زدی...،
من که به آسمان نرفته ام ،نمی دانم !
در تو اما ،
پرواز کرده ام
امسال بیا بنشین تا نگاهت کنم
دارم شعری به قداست چشمانت، می خوانم!
از مژگانی، که عشق را ردیف کرده اند!
در صف آرایی سیّالی ممتد
چون گل یاسی، که
شب و روز، باز و بسته می شود!
و عطر ایوان را مست از زندگی می کند!
بر چهار پایه ای ، که
خیال تو بر آن نشسته ...
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|