موهایم را بلند کردم که وقتی از خواب بیدار می شوم پریشانی اش دل مردانه ات
را ببرد به ناکجا آباد بعد از سفر به آن دیار شانه بدست بگیری
و این خرامان موهایم را شانه کنی که موهایم را با حوصله تا و پودش را ببافی و رج به رج
دوستت دارم را زمزمه کنی بعد بنشینی کنارم و من قربان دست و پنجه ی مردانه
و پر حوصله ات بروم بلند شدن موهایم آنقدر طول کشید که تو حوصله ات سر رفت
حال مویی بلند دارم و حسرت بافته شدن خیال هایم بلندی موهایم این روزها
عجیب به دست و پای دلم می پیچد
:: برچسبها:
دلنوشته فراق,
|