خوابم نمی برد و بغض روی ثانیه های زندگی ام راه میرود دوباره تو را کم آورده ام
تو را عطر تورا و صدای نفسهای تو را و صدای قدمهای تو را و صبوری خودم را
هیچ میدانستی هیچکس نتوانست قلب مرا تسخیر کند تو به اندازه تمام آدمها حس خوبی به
من میدهی این را خودم همین روزهایی که نیستی فهمیده ام وقتی نبودنهایت دوباره در
ثانیه ثانیه های بغض آلودم نفس کشیدم جای خالیت را نتوانستم با هیچ چیز در این دنیا پر کنم
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق,
|