بلاتکلیف از اسفند دیده ای معشوقه ی زمستان ست اما عطر بهار را به پیراهن می زند بلاتکلیف تر از
من دیده ای دلتنگی ات هم با اینکه هر شب می بینمت بیشتر می شود
دلتنگی ات که به جانم می افتد دستم به سمت تلفن می دود
ولیییییییییییی
:: برچسبها:
دلنوشته چشمان بی فروغ,
|