بی تو هر شب غم تو به خلوت خودم می بردم خبری از تو نبود
لحظه ها رو می شمردم وقتی شب سحر میشد با بیقراری خودم رو بدست گریه میسپردم
گله و شکایتی بر لب از تو نمی آوردم *تو بیاد من نبودی امامن واست می مردم
من تو رو از تو میخواستم به عشقت *در دنیا روی خود ببندم
تو منو مثل یه بازیچه میخواستی *اما من واست گریه کنم واست بخندم
اما من واست می مردم
یه شبی بی تو توی دفترچه قلبم اونجا که آخر عشق و سر گذشته
زیر اسم خودمون واست نوشتم راست میگی که اون گذشته ها گذشته
تو منو با دریا دریا اشک چشمات نمی خواستی
اخه بیشتر از اون گریه من گریه میخواستی
:: برچسبها:
بیاد اسطوره های هنر,