مامانت طفلی تو بچگی هات چقدر از دستت کارهات اذیت بوده وای امان 

از دست تو وای طفلکی آقای قیاسی خرو پفشون  رو فیلم گرفتی 

خیلی با نمک بود البته من یک سال پیش این جور فیلمی رو 

از بابام گرفتم هر چی میگفتیم  خرو پف میجاکنی برو تو اتاق تون بخواب 

میگفت من میخوام کنار شما که دارید صحبت میکنید 

موسیقی خوبی هست میگفتیم ای بابا صدای خروپفتون خیلی رو

مخ آدمه تا اینکه اول فیلم صوتی گرفتیم قبول نکرد بعد هم صوتی 

و هم تصویری گرفتیم گفت وای چه وحشتناک میخوام

و هر کسی میاد خونمون فیلمش رو میذاشتیم  دیگه از اون روز

دیگه نمیاد وسط حرف زدن همه بخوابه 

راستی امروز با مامانم رفتیم تولد خواهر دوستم روز تولدخواهرش 

رو گرفته بود همون دوستم که 12 ساله باهاش دوستم همون که 

برای همیشه رفت آلمان چقدر جایش امروز خالی بود آنقدر مامانش 

خوشحال شد که ما رفتیم که نگو هی بغلم میکرد و می بوسید میگفت

میگفت امروز جای دخترم رو برام پر کردی تو بهترین دوستی

البته ایشان تعریف میکردن  آنقدرها  هم تعریفی نیستم خلاصه که خیلی

خوش گذشت ولی جای دوستم خیلی خالی بود ولی خوشحالم که به 

آرزوهاش  رسید خیلی خیلی عشق اروپا داشت مثل من نگارگری 

کار میکنه الان هم اونجا آنقدر کارش گرفته برعکس اینجا که اصلا 

برای هنر ارزش قائل نیستند  اونجا خیلی میگه خوب پول میدن هنوز

کامل به زبانشان مسلط نشده گفته اولین نفری که دعوت نامه بفرستم

تو هستی و گفته با هم اونجا نمایشگاه بزنیم منم کارهامو بفرستم براش 

دوست خیلی خوبیه  خانواده دار هست من با همه زود صمیمی میشم ولی 

چند تا دوست خوب که بشه بهشون اطمینان کرد 5 دونه بیشتر ندارم 

یک دونه که رفت آلمان اون یکی که رفت چابهار سه تای  دیگه مشهد 

هستند امروز این دوستم که چابهار هست سید هست

 بهم پیامک زد اون از ماجرای عشقم به تو خبر داره یک خوابی دیده بود 

که انقدر امروز خندیدم که نگو اون خیلی مهربونه همش برام دعا میکنه

خواب دیده دیشب یک دختری سفید و توپلی با موهای فرفری

با چشمای درشت و میگفت

اسمش این نبود ولی هر از گاهی فاطمه صداش میزدم  دستم

بوده تو خواب به دوستم گفتم نگاش کن این دختر منه گفتم باباش

همونی که من سالها عاشقش بودم و بلاخره بهش رسیدم ببین تو خواب

هم  دیوونگی ام گل کرده بود  

البته اون با همسرش خیلی اختلاف داشت و خانوادش میگفت طلاقت 

رو بگیر من خیلی باهاش صحبت میکردم انقدر باهاش وقتی تو چابهار

بود یکساعت یا دوساعت صحبت میکردیم متقاعدش  میکردم طلاق خوب 

نیست صبور باش همیشه میگه زندگیم رو مدیون تو هستم منم براش 

خوشحالم که تونستم کاری براش انجام بدم آدم ناراحت میشه وقتی 

می بینه دو نفر دارند بخاطر هیچ و پوچ طلاق میگیرند باور نمیکنی 

وقتی شنیدم آقای فرزاد حسنی و خانم نامدار طلاق گرفتند چقدر 

ناراحت بودم تا صبح تو خونمون قدم میزدم کاشکی انقدر قدرت 

داشتم که یک کاری میشد کرد که انقدر آمار طلاق بخاطر چیزهای 

الکی بالا نره یا بخاطر مجلس عروسی نگرفتن یا بخاطر شب یلدا نیاوردن

یا بخاطر خرید خوب نکردن و هزار تا چیزهای بی ارزش که واقعا اهمیتی 

نداره یک زندگی رو بهم میزنند خیلی ناراحتم سر این موضوع الان دیگه 

تازگی مد شده واقعا آدم سرش سوت میکشه  یا آقا به خانمش خیانت

میکنه یا خانمه به آقاهه خیلی جامعه بی هویتی شدیم خیلی آدم 

حالش بد میشه و تاسف میخوره 

خیلی صحبت کردم راستی من منتظرم که یک کدوم از کارها رو انتخاب کنی 

زود تند سریع چون سه یا چهار ماه یا بیشتر زمان میبره تا من بکشم 

زود باش زود باش زود باش