من تجلی وشهادات ازل**میکنم ظاهر به طرف جویبار
باغ وبوستان زینتش از من ربود**گوش ده ای نکته دان هوشیار
من فرحبخش دل هر دوستم **از دمم باد صبا را مشکبار
چهره رنگین من گلزار را**کرده دیبای چین نقش ونگار
مرغ شب آهنگ لالا گوی من**با هزار اوای در شبهای تار
عشق بلبل زد به جانم شعله ای**ناله او کرد قلبم داغدار
صبح از شبنم بود بر فرق من**دانه الماس ودر شاهوار
گلرخان چو افسر شاهی مرا **گه بسر گیرند وگاهی در کنار
گه نثار قلب عاشق میشوم**با دو دستی گاه تقدیم نگار
گاه زینت میدهم بزم طرب**گاه تزیین میکنم سنگ مزار
چهره ای خندان وقلبی چاک چاک**دارم از دست جفای روزگار
چون فنایی نغمه سازی نغزگویی**خامه بهر وصف من آرد بکار
چند سالی چون گذشت از عمر من **هر پری ازمن بود در یک دیار
بلبل آید با دلی پرسوز ودرد**در فراغش زار نالیدم زار زار
:: برچسبها:
شعر,