چه بی تابانه میخواهم ات ای دوریت ازمون تلخ زنده به گوری
جه بی تابانه تورا طلب میکنم بر پشت سمندی گوئی نورزین
که قرارش نیست وفاصله تجربه ای بیهوده است
بوی پیراهنت این جا واکنون کوه ها در فاصله سردند
دست در کوچه وبستر حضور مانوس دست تورا می جوید
وبه راه اندیشیدن یاس را رج میزند
بی نجوای انگشتان ات فقط وجهان ازهر سلامی خالیست
(احمد شاملو)
:: برچسبها:
سهراب سپهری,