فهمیده ام که معمولی بودن شجاعت می خواهد آدم اگر یاد بگیرد معمولی باشد
نه بینی اش را اگر معمولی است را عمل میکند و نه غصه این را میخورد که ماشینش
معمولی است و نه حق غذا خوردن در یکسری رستوران های معمولی را از خودش میگیرد
و نه حق لبخند زدن به یکسری آدمها را و نه حق پوشیدن یک سری لباسها را هر روز
صبح که از خواب بر می خیزیم اگر تمرین کنیم که خود معمولی را تقویت کنیم تا آدمها
مارا به خاطر خودمان دوست داشته باشند نه به خاطر چیزهای اطرافمان ما را دوست داشته باشند
چون اگر آدمها ما را با معیار ترین بسنجند همیشه هراس هبوط (سقوط)داریم و همیشه در هراس
زندگی می کنیم و این هراس می تواند لذت زندگی کردن * نوشتن* خوردن * نوشیدن* ساز زدن*
و..............از ما بگیرد تصمیم بگیریم خود معمولی مان را پرورش دهیم و به دیگران یاد بدهیم به خود
معمولی مان عشق بورزند و بخاطر شخصیت و انسان بودنمان دوستمان بدارنداز حالا خود معمولی مان را
به معرض نمایش بگذاریم
:: برچسبها:
دلنوشته لحظه قرار عاشقی,
|