مخاطب قلبم ﺁﻏــﻮش ﻣﻦ ﻓﻘﻂ ﺍﻧﺪﺍﺯه تــو ﺟـﺎ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﮔﺮ ﺧـﻮﺏ ﮔـﻮﺵ ﮐﻨﯽ ﺍﯾﻦ ﺿﺮﺑــﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﺗﻨﺪ ﻭ ﭘﯽ ﺩﺭ ﭘﯽ ﻗﻠﺒﻢ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻨـﻮﯼ تــو ﺭﺍ ﻓﺮﯾــﺎﺩ ﻣﯽ ﺯﻧﻨﺪ ﻣﺨـﺎﻃﺐ ﮐﻼﻣﻢ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﻣﺨﺎﻃﺐ ﺿﺮﺑــﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﻗﻠﺒـﻢ ﻫﻢ تــوﯾﯽ کم دارم خیال حضور تو را کنار عطر دو چای دارچین و شب نشینی دو نفره تاانتهای شب و آرام گرفتن آغوشت تو را عجیب کم آورده ام دلتنگم دلتنگِ ڪسے ڪہ دلتنگــےاش راهر لحظہ گلایہ مے ڪند و بهــانہ مے گیرد انصاف نیست انتــهاے ایڹ همہ دلتنگـے این همہ بهانہ این همہ حسرت وصال نباشد نبودنت بدجور توی ذوقِ دخترانگی ام میزند بدنیست کمی مُنصِف باشی آخر من بدونِ تو برای کدام آدمِ عاقلی شیطنت کنم که چپ چپ نگاهم نکند من فقط به تو عمیق فکر میکنم یهجوری که انگار فقط تویی که مهمی فقط تویی که هستی دلم فقط برای توئه که عمیقا تنگ میشه فقط وقتی به تو فکر میکنم که اون پروانهها میان تو دلم من دوست دارم برای تو مهم باشم تو فکر کنی خوبم تو نگاهم کنی تو تحسینم کنی تو به شوخیام بخندی فقط تو به چه زبونی بگم دوست دارم فارسی دوسـت دارم انگلیسی آی لاو یو ﺗﺮﮐﯽ ﺳﻨـﯽ ﺳـﻮﯾـﻮﺭﻭﻡ ﭼﯿﻨﯽ ﻭﻭ ﺁﯼ ﻧﯽ ﻓﺮﺍﻧﺴﻮﯼ ﮊﺕ ﺁﯾﻤﻪ ایتالیایی ﺗﯽ ﺁﻣﻮ ﮐﺮﻩ ﺍﯼ ﺳﺎﺭﺍﻧﮓ ﻫﯿﻮ ﯾﻮﻧﺎﻧﯽ ﺳﻐﻪ ﭘﻮ ﻋﺮﺑﯽ ﺍﻧﺎ ﺑﺤﯿﺒﮏ ﺭﻭﺳﯽ ﯾﺎ ﺗﺒﯿﺎ ﻟﯿﻮﺑﻠﯿﻮ و خیال تــ????ـو تبدیل شد به تنها دلخوشی من خیال بودنت دلچسبه مثل خوردنِ خاکشیر تو گرمای تابستون مثل خوردنِ آش رشته تو سرمای زمستون مثلِ ذوق کودکانه ی خوردنه بستنی قیفی یا شیطنت کودکانه و پریدن تو چاله چوله های پر از آب
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|