عمقِ سبزِ بهاران را نزیسته ایم
ما هنوز به اوجِ شعر
به لحظه ی نفس گیرِ رسیدن
نرسیده ایم ..
دوستم داشته باش
سر بر شانه ی حوصله که بگذارم
تو را کنارِ هر واژه
به صراحتِ میسرایم ...
صبوری مرداب را داری
آرامشی عمیق
که سنجاقکها را پابند کردهاست
قبل از آنکه بخوابم
نام تو را به خاطر داشتم
از من دورنشو
که نبودنت
چون جای خالی دندانی مرا آزار میدهد...
تو حرف تازه ای بزن …
چیزی که از جنس ابراز علاقه های
توخالیِ پر ادعا نباشد
شبیه دوستت دارم های بی اثباتی
که فقط کلیشه است …
تو جور دیگری بیا …
از آن آمدن ها که رفتن ندارند
از آن ماندن ها که به ابدیت می رسند
عاشق شو اما …
طوری که در عشق
فکر و قلب و زبانت
به یک اندازه دم از خواستن بزنند …
تو آن اتفاقی باش که ثابت می کند
عشق تا بی نهایت زیباست …!!
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,