مبادا امشب خیالت دیر کند تمامِ جانِ من به همین دیدارهایِ شبانه است رویاهایی که هر شب میبینم تا زنده بمانم شب ها که نیستی جای تو دست مرا جُنون می گیرد به کوچه هایِ خلوت خیال ِخواب می برد هرگز نپرسیدی از خودت بی تو چگونه شب هایِ من بخیر شد دلتنگتم اونقدر دلتنگتم که شبا زود میخوابم تا بهت فکر نکنم اونقدر دلتنگتم که همش میرم بیرون تا شاید یکمی فقط یکمی بتونم از این دلتنگی لعنتی کم کنم ولی نمیشه هرجا میرم یه ردی ازت هست هرجا میرم انگار کنارم هستی و داری با لبخند نگام میکنی و بهم میگی دوست دارم نمی دونم حس دوست داشتنت از کجا شروع شد یهو به خودم اومدم دیدم این حس شبیه هیچ حسی که تا به حالا تجربه کردم نیست درست همون لحظه بود که فهمیدم، عاشقت شدم تو اومدی ونگات صدات و دستات شدن تمام من تو شدی تمام رویای من شدی امیدم شدی همه جونم تو اولین احساس قشنگ قلبم و بهترین انتخاب عمرمی تو انگیزه همه روزای قشنگی هستی که میخوام بسازیم ازت ممنونم که وارد زندگیم شدی و شدی همه زندگیم???? آرزوم اینه که کنارت عاشقی کنم ،لحظه به لحظه ی زندگیمو کنارت سپری کنم و پیر شم تا ابد دوست دارم کاش من فقط عشق را داشته باشم و خدا هی بپرسد : دیگر چه؟ بگویم : هیچی همین عشق کافیست امروز به امیدتو بیدارشدم یک بوسه زتوبازخریدار شدم گر هم ندهی هیچ مراباکی نیست چون درتب توعاقل وهشیار شدم
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|