بهار باشد خرداد هم باشد آدم دلش چای با عطر هیزم نخواهد بهار که باشد دل آدم پر می کشد سمت دشت هایی که در دل کوهستان جا خوش کرده اند لابلای شکوفه های سپید بابونه و آویشن به سمت بوی خاک باران خورده دم دمای غروب ریه را با هوای مه آلود پر کردن هر وقت دلم برات تنگ میشه میام پشت قلبت هی در می زنم پس هر وقت قلبت می زنه بدون دلم برات تنگ شده چقـدر عمیـقتر از همیشه دوستت دارم چقـدر خیالت آرامـم میکند و چقـدر حالِ حرفها و شعـرهایـم با خیال خـوب توست راستـش را بگو برای همه همینی یا مـن بیـش از اندازه دوستـت دارم میتونم بگم یکدونه دوستت دارم یدونه الان میگی یدونه خیلی کمه که نه اشتباه نکن میدونی چرا گفتم یدونه چون ماه یدونست خدا یدونست زمین یدونست آسمون یدونست تو هم یدونه ای برام اگه کل این دنیا رو بگردم از بین هشت میلیارد آدم توو پنج قاره دنیا باز هم میرسم به تو و دست میزارم رو تو و انتخاب اول و آخرم میشی اگه ابر بشم تو اون قطره بارونی هستی که درونم جا گرفتی اگه آسمون بشم تو همون ماهی هستی که کل وجودمو روشنی میبخشی اگه خاک بشم تو همون گیاهی هستی که ریشه کردی توو وجودم اگه قلب بشم همون تعداد ضربانهایی هستی که باعث میشن زنده بمونم اگه ماهی بشم تو اون دریایی هستی که توی عمیق ترین نقطه از وجودش زندگی میکنم ببین بزار خلاصه کنم برات تو همون آدمی هستی که آسمونِ شهر منو آبی تر و رنگین کمونی تر کردی
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|