از سلولهاي پوستم بيرون کنم
پوستم کنده شد
اما تو بيرون نشدي
کوشيدم تو را به آخر دنيا تبعيد کنم
چمدانهايت را آماده کردم
برايت بليط سفر خريدم
در اولين رديف کشتي برايت جا رزرو کردم
وقتي کشتي حرکت کرد
اشک در چشمانم حلقه زد
تازه فهميدم در اسکلهام
تازه فهميدم آنکه به تبعيد ميرود منم
نه تو.❤️☘
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,