چگونه سایه ی سیاه سرکشم**اسیر دست آفتاب میشود
نگاه کن تمام هستی ام خراب میشود **شراره ای مرا به کام میکشد
مرا به اوج می برد مرا به دام می کشد**نگاه کن تمام آسمان من
پر از شهاب میشود تو آمدی ز دورها و دورها**ز سرزمین عطرها و نورها
نشانده ای مرا اکنون به زورقی ** ز عاج ها ز ابرها بلورها
مرا ببر امید دلنواز من ** ببر به شهر شعرها و شورها
به راه پر ستاره می کشانیم ** فراتر از ستاره می نشانی ام
نگاه کن من از ستاره سوختم **لبا لب از ستارگان تب شدم
چو ماهیان سرخ رنگ ساده دل **ستاره چین برکه های شب شدم
چه دور بود پیش از این زمین ها ** به این کبود غرفه های آسمان
کنون به گوش من دوباره میرسد **صدای تو صدای بال برفی فرشتگان
نگاه کن که من کجا رسیده ام **به کهکشان ها به بیکران به جاودان
کنون که آمدیم تا به اوج ها **مرا بشوی با شراب موج ها
نگاه کن که موم شب براه ما ** چگونه قطره قطره آب میشود
صراحی سیاه دیدگان من ** به لای لای گرم تو
لبالب از شراب خواب میشود ** به روی گا هواره های شعر من
نگاه کن تو میدمی و آفتاب میشود
فروغ فرخزاد
:: برچسبها:
حافظ,