فکر کنم از در خونه دیگر نتونی بیرون بیای من هم زیاد تنقلات می خورم و زیاد
غذاها و کیک و شیرینی و دسر درست می کنم فقط تنها کاری که می کنم زیاد نمی خورم
لااقل وزنم ثابت بمونه نرود بالا که اگر نه کلی دردسر هست پایین آوردنش شاید زیادی پرخوری
کنم دو یا یک کیلو برود بالا باز سریع میارمش پایین وای انقدر هوس شیرینی خامه ای کردم
که نگو می خواستم برم خامه زده شده بخرم مامانم نذاشت گفت معلوم نیست چه هست تو
این اوضاع مریض نشید که من حوصله ندارم خخخ مامانم میگه کمتر بخورید که مریض نشید
خخخخخخ ما هم چقدر گوش می دهیم شبی جایت خالی پیتزا درست کردم خیلی جایت رو خالی
کردم می دونم چقدر پیتزا دوست داری از غذاهای مورد علاقه ات است ای جانم ای کاش کنارت
بودم تا غذای مورد علاقه ات را درست می کردم این حسرت من هست امیدوارم این حسرت
تمام شود راستی خونه مامانت هستی یا محل کارت راستی تو خونه مستقل داری یا همون دفترت
محل زندگی ات هست فکر کنم حدس دومی ام درست باشد
راستی دوستانت هم در رفت و آمد هستند یا خودت تنها هستی اینطوری تنهایی سخته راسته حال
مامان مریم عزیزت خوب هست حتما خیلی سختشون هست در خانه نشستن خداییش خیلی سخته
معمولش اگر به اختیار خودت خونه باشی خوبه ولی اینکه بگویند تو مجبوری در خانه باشی خیلی
سخته امیدوارم این کابوس تموم بشه راستی زدی تو خط سریال نگاه کردن از بیکاری خخخخ من
چند قسمت اش رو نگاه کردم بخاطر لهجه سعید آقا خانی خیلی خوشمزه بود راستی در مورد استوری
ات بگم که من خودم رو تکان دادم عشق تو بیرون آمد تمام فکر و ذهنم عشق تو پر کرده شبها خواب ندارم
همه اش به این فکر می کنم که چطوری می تونم تو رو بدست بیارم از چه راهی از چه کسی می توانم کمک
بگیرم چه کسی می تواند کمکم کند و ....هزار فکر دیگر تو که جای کن نیستی بدونی از عشق ات چه می کشم
امیدوارم هیچ کس مثل من در عشق سختی نکشد و جور من عاشق نشود حتی دشمنم امیدوارم هر
کسی در این دنیا عاشق میشود به عشق اش برسد نه مثل من همه چی نا معلوم و گنگ باشد
الهی احسان جونم بهت برسم خوب بخوابی عزیزکم دوست دارم می بوسمت تا عشق را باور کنی
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,