دوستت دارم شبیهه دیروز و تمام آن روزهایی که حسابش را تنها خورشید
می داند گفته بودم جهانم با تو رنگی ست هر جا که نگاهم میرود
و هر کس که سلامم می دهد باز توییییییییییییییییییییییییییییییییی
حتی من در سبز چشمهایت باز هم تو را می بینم اما خودم را خاطرم نیست
شبیهه چه کسی بوده ام نمی دانم ما به اندازه پلک زدنی از هم دوریم
و دلم می خواهد این فاصله جانم را به لب هایت برساند تا هم را ببوسیم
:: برچسبها:
دلنوشته فراق,
|