دیدم که می رهم دیدم که می رهم
دیدم که پوست تنم از انبساط عشق ترک می خورد
دیدم که حجم آتشینم آهسته آب شد
و ریخت ریخت ریخت
در ماه ماه به گودی نشسته ماه منقلب تار
در یکدیگر گریسته بودیم
در یکدیگر تمام لحظه ی بی اعتبار وحدت را
دیوانه وار زیسته بودیم
فروغ فرخزاد
:: برچسبها:
مولانا,
|