که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
ای خوش آنروز که پرواز کنم تا بر دوست
به هوای سرکویش پر وبالی بزنم
روزها فکر من اینست وهمه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام امدنم بهر چه بود
به کجا می روم آخر ننمایی وطنم
مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا
با چه بوده است مراد وی از این ساختنم
نه به خود آمدم این جا که به خود باز روم
آنکه آورد مرا باز برد در وطنم
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
(حضرت عشق مولانا)
:: برچسبها:
حافظ,