ان شب دور که چون خواب خوش ازدیده پرسید
کودک قلب مرااین قصه شاد
ازلبان توشنید زندگی رویانیست
زندگی زیباییست
بردرخت تهی از بار زدن پیوندی
میتوان در دل این مزرعه خشک وتهی بذری ریخت
می توان از میان فاصله هارا برداشت
دل من با دل تو هر دو بینداز ازاین فاصله هاست
قصه شیرینی ایست
کودک چشم من از قصه تو می خوابد
قصه نغز توازغصه تهی ایست
باز هم قصه بگو تابه ارامش دل
سر به دامان تو بگذارم و در خواب روم
:: برچسبها:
شعر,