یا بیدار فرض کن من هنوز نخوابیدم هر شب میگم امشب دیگه زود می خوابم

نمیشه که نمیشه الهی من فدای تو بشم که دیروز دو تا پشت سر هم پست

گذاشتی پست اولی از حال خوبت صحبت کردی و مرور خاطرات خوب 28 رفتی

کنسرت اقای یراحی جای من را هم خالی کن کاشکی اقای یراحی هم مشهد کنسرت

بزارندهنوز هم ناراحتم که نتونستم اکران فیلم برم ببینمشون وایییییییییییییییییییییییییییی

عصبانیم خیلییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی

پست دومی که گذاشته واسه چی این مدلی عکس گرفتی ای جانم مدلش با نمک بود

ولی چرا تو عکس آشفته و ناراحت و خسته و کلافه نشان داده میشوی کسی ناراحتت

کرده انگاری دستت را که بر داری آدم فکر می کنه که میخوای فریاد بزنی الهی بگردم

چرا دستهای قشنگت را روی چشمای خوشگلت گذاشتی ای جان امیدوارم من باعث

ناراحتیت نشده باشم و اگر هم از دست هوادارنت ناراحتی که واقعا حق داری رسما

دیوونه خونه شده فرض کن فضای واقعی این ادمها همدیگر را میدیدند چقدر همدیگر

را میزدند خخخخخخخخخخخخ واقعا حق داری ناراحت بشی و عصبی ولی

ناراحت نباش خودت را اروم کن بالاخره روزی تو میخواستی معروف بشی

حالا این سختی ها هم در کنارش هست بالاخره باید عادت کنی و باهاش

کنار بیایی واسه شخصیتی مثل تو که خیلی حساس و زود رنج است خوب

این مسائل برایت غیر قابل درک است آدم وقتی می بینه که به کار آدمها

کار نداری ولی همه اش اذیتت می کنند با حرفاشون آدم خیلی ناراحت میشه

ولی باید تمرین کنی که صبور باشی و عصبی نشی وقتی که عصبانی میشی 

سعی کن به انگشت اشاره ات فوت کنی تا کمی آرم بشی و قوی باش عزیزم  اون شعر که از خیام است

هزار تا تفسیر میشه در موردش کردای جان تو هم بلدی شعر بنویسی شعرهای

خوشگل تر و با احساس تر بذار دیگه راستی برایت نگفتم پنج شنبه رفتم با خواهرم

کنسرت آقای علیرضا قربانی چقدر خوب بود حالم خوب شد چقدر صداشون رو دوست

دارم همه آلبومهاشون را خریدم چقدر صداشون از نزدیک متفاوت تر است که نگو

ما مشهدی ها هم که ندید پدید کنسرت معرکه ای بود که نگو  جایت خالی بود

عزیز دلم این مدیر برنامه اقای قربانی چقدر زرنگ بوده میخواستن با هتل ثامن

قرارداد ببندن که مدیر هتل ثامن اول قبول می کند بعد منصرف میشود این مدیر

برنامه هم می گوید ما همه بلیط هامون را فروختیم و کلی اصرار و خواهش

و مدیر هتل هم از روی ناچاری قبول می کند این هتل زیر نظر سپاه است

مامان دوست پسر خواهرم کارمند اونحاست تعریف میکرد و اون بنده خدا با

پارتی واسه ما دو تا بلیط تهیه کرد چون من همون روز فهمیده بودم و بلیط

نخریده بودم از قبل دیگه خلاصه زحمت کشیدند واسه رفتن به تئاتر هم بابای

همین دوستش زحمت میکشند به ما میگویند و ما هم میرویم راستی اقای

قربانی ساعت 5 عصر جمعه هم جشن امضا داشتن با خواهرم رفتیم البته

خواهرم واسه من امد وای چند بیت خوندن چقدر صداشون جادویی و فوق العاده

بود و بعد هم صف امضای البوم واقعا صف اش خسته کننده بود واقعا اگر طرفدارشون

نبودم قطعا نمیرفتم وای موقعی که نوبت من شد به خواهرم گفتم حواست باشه

که از من و آقای قربانی عکس بگیری موقعی که داشتن امضا میکردن من حواسم

به امضاشون بود خواهرم صدا میزد الناز نگاه کن میخوام عکس بگیرم ازت بعدآقای

قربانی گفتن الناز خانم میگن نگاه کنید بهشون میخوان عکس بگیرن کلی خنده ام

گرفته بود دیگه ازشون خداحافظی کردیم و بعد جایت خالی خواهرم را مهمون بستنی

فالوده کردم و رفتیم بازار و خریدن کردن انقدر بازار گشتیم که نگو کلی خرید کردم خیلی

حالم خوب تر شد خخخخخخخخخخخخخخخ جمعه قرار بود بریم نیشابور گردی که

مامانم مخالفت کرد دیگه منتفی شد اینم راستی نگرانت هستم مواظب خودت باش

عزیزم نبینم غم داشته باشه دوست دارم خوشحال ببینمت و پر از حال خوب درسته

بعضی موقعها خیلی از دستت ناراحت میشم که چرا واسه این عشق کاری نمیکنه

حداقلش بگی دوستم نداری عیبی نداره من به خواسته ات احترام میذارم بعد میگم

با خودم آدم نباید از دست عشقش ناراحت بشه شاید حق با تو باشه تو جای من نیستی

من هم جای تو نیستم بعد خودم را راضی می کنم خوب بخوابی و با آرامش

دوستت دارمممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم

احساننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننن