بیم من از مرگ یک ارامش جاوید وبی جنجال است بیم من از مرگ یک افسانه دلگیر
وبی اغازو بی پایان است من سرودی را که عطری کهنه در الفاظش نهان باشد
نمی خواهم من سرودی تازه می خواهم که گوش کسی نشنیده باشد من
میخواهم به عشقی سالها پایبند باشم ولی من نمی خواهم که اسیر یک سحر
لبخند بودن را ولی من نمی خواهم کسی را که او را بارهابوسیده من تن تازه
شراب تازه میخواهم من عشق تازه میخواهم من به هر دم هر زمان عشق با هر
نفس باهر تپش یک شور بی اندازه می خواهم
:: برچسبها:
دلنوشته لحظه قرار عاشقی ,
|